ITanalyze

تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران :: Iran IT analysis and news

ITanalyze

تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران :: Iran IT analysis and news

  عبارت مورد جستجو
تحلیل وضعیت فناوری اطلاعات در ایران

طرح خرید کامپیوتر برای مدارس

| پنجشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۸۴، ۱۱:۱۵ ق.ظ | ۰ نظر

تکفا - لطفاً ضمن معرفی، سابقة فعالیت‌های خودتان را در آموزرش‌و‌پرورش توضیح دهید.

- محمد قدیری بشردوست هستم، فارغ‌التحصیل رشتة فیزیک از دانشگاه تهران. از سال 1350 فعالیتم را در بخش خصوصی شروع کردم. در سال 1352 در شرکت مشاور صنعت نفت در کنسرسیوم جنوب مشغول به کار شدم. در آنجا بود که با این حرفه (رایانه) آشنا شدم. در آن زمان رشته‌ای به عنوان «رایانه» وجود نداشت و تنها جایی که زمینه‌ای هر چند ناچیز برای این موضوع داشت، دانشکدة نفت آبادان بود و من زمینة اصلی این فعالیت را از آنجا به دست آوردم و در بیشتر قسمت‌های بخش خصوصی فعالیت‌هایی را انجام دادم.

بعد از انقلاب به مدت 2 سال در یک دورة حسابرسی در سازمان صنایع شرکت داشتم. در این مدت کارخانه‌های مصادره شده را (400-500 کارخانه) - با این هدف که آیا می‌شود در آنها «نظام‌های تیپ» ایجاد نمود یا نه - بررسی کردیم و فهمیدیم که این کار انجام‌پذیر است ولی متأسفانه در آن زمان بحث رایانه فراگیر نبود تا جایی که اوایل انقلاب یک سری از رایانه‌ها را - با این تفکر که ممکن است مستهلک شوند - بایگانی نمودند.

به عنوان نمونه، آموزش‌و‌پرورش از جمله سازمان‌هایی بود که قبل از انقلاب یک دستگاه رایانه Mainframe دریافت کرده و بعد از انقلاب به دلیل اینکه این کالا استراتژیک است و باید خیلی با صرفه‌جویی مصرف شود! کنار گذاشته شد!

به هر حال من تا سال 1368 که کارم را در آموزش‌و‌پرورش آغاز کردم بخشی را در سازمان صنایع و قسمتی را در کارخانجات و مقداری را در وزارت بازرگانی مشغول بودم.

پس از دورة صرفه‌جویی در بخش انفورماتیک به دورة فروش «mainframe »های قدیمی توسط شرکت‌ها می‌رسیم که با یک سری تبلیغات همراه بود. در آن دوره (حدود سال63 تاسال 68 ) نرم‌افزار به عنوان تصحیح کننده‌ی سخت‌افزار مطرح بود.

این دوره، ما را با دیدگاههایی که فکرمی‌کردیم امکان توسعه بر مبنای انفورماتیک وجود دارد آشنا کرد . ولی متأسفانه تحت الشعاع حرکتی که در ایران باب شده بود قرار گرفت و با توجه به تجربه‌هایی که شخصاً بعد از یک سال طراحی روی سیستم‌ها داشتم، متوجه شدم که این قضایا، هیاهویی برای هیچ است.

+ ممکن است کمی درباره‌ی فعالیت‌های خودتان در آموزش‌و‌پرورش و علت پایبندی شما در این وزارتخانه توضیح دهید.

- دلیل پایبندی من به آموزش و پرورش این بود که در سال 1368 آقای دکتر سپهری معاونت برنامه‌ریزی وزارت آموزش‌و‌پرورش در این وزارتخانه در شرف خرید یک سری تجهیزات (mainframe ) بودند. به ذهنشان رسیده بود با توجه به اینکه اصولاً آموزش و پرورش یک محیط توزیعی است ممکن است که وجود چند دستگاه از این تجهیزات در تهران شاید مفید نباشد و با توجه به اینکه اینجانب طرف مشورت ایشان قرار گرفتم، مطرح کردم ابتدا باید بدانیم چه می‌خواهیم بکنیم، سپس خرید کنیم. البته در همان زمان بعضی افراد عقیده داشتند ابتدا باید رایانه را خریداری کنیم، سپس ببینیم با آن چه کارهایی می‌توان انجام داد. در آن زمان مدیران نسبت به محیط و معجزاتی که این دستگاه داشت ناآشنا بودند و فکر می‌کردند با خرید این دستگاه، تمام کارها انجام خواهد شد.

به هر حال به همراه آقای رحمتی در یک تداوم منطقی کار را شروع کردیم و ما چون از ضرورت‌ها مطلع بودیم و طرح کلاً مبتنی بر PC بود، شروع کردیم، موفق بودیم.

در شهریور سال 1360 این طرح ارائه شد و خیلی وقفه ایجاد شد. تا سال 69 و 68 در حقیقت هیچ کار جدی روی این مسأله انجام نشد .با توجه به تجربیات گذشته ، تردید داشتیم و باید راه حلی پیدا می‌کردیم . این طرح یک سال طول کشید . آقای دکتر سپهری از تمام دانشگاه‌ها یک نماینده خواسته بودند و همچنین از «شورای عالی انفورماتیک» نماینده خواسته بودند و از سازمان برنامه و بودجه نیز می‌آمدند و جنبه‌های گوناگون طرح را بررسی می‌کردند که آیا اصولاً این طرح عملی است یا نه و بالاخره بعد از یک سال عملی بودن طرح پذیرفته شد و قرار شد که انجام شود.

مشکلات زیادی وجود داشت و درنهایت آموزش‌و‌پرورش به این نتیجه رسید که برای انجام این کار، یکی از شرکت‌های خود را (شرکت پژوهش) انحصاراً برای این کار فعال کند و خود از طریق هیأت مدیره نظارت کند و ضمناً کار بتواند تداوم پیدا کند.

+ لطفاً کمی بیشتر در مورد این طرح توضیح دهید.

- طرح اولیه شامل 27 سیستم است که ازسطح مدرسه تا سطح ستاد در پیوند با یکدیگر کار می‌کنند ، بنابراین عمر آن باید بیش از 1 سال باشد که این مهم با توجه به مسایل دولتی عملاً امکان پذیر نبود.

و موردی که ممکن بود در رابطه با بخش خصوصی مطرح شود نیز این بود که قوانین به ما اجازه نمی‌داد که این بخش چنین تعهد دراز مدتی را در گستره‌ای به وسعت آموزش و پرورش، به عهده بگیرد. مجموعه‌ی این مسایل، آموزش و پرورش را مجاب کرد که از یک شرکت استفاده کند.

من خودم تا آن زمان فکر نمی‌کردم که مسؤولیت این شرکت را به عهده بگیرم و به علت جدید بودن طرح با دیده‌ی شک به آن نگاه می‌کردم . در انتها نیز مشروط بر اینکه مسؤولیت شرکت را به عنوان مدیرعامل به عهده بگیرم کار را پذیرفتم. هر چند بیشتر به عنوان مدیر پروژه کار خودم را انجام می‌دادم تا مدیرعامل و سعی کردم تا آن مجموعه را نیز بر همین اساس سامان بخشم.

به هر حال این مجموعه تأسیس شد و ما اصولی برای آن تدوین کردیم. اولین اصل ، این بود که این شرکت به هیچ وجه در سخت‌افزار دخالت نکند . تجربه‌ی من در شرکت‌های دولتی این بود که معمولاُ هر شرکتی - به عنوان یک بنگاه اقتصادی - به سمتی که سود بیشتری داشته باشد کشیده می‌شود و در آن زمان بخش سخت‌افزار سودآوری بیشتری را به دنبال داشت.

تصمیم گرفتیم برای این شرکت کسی را استخدام نکنیم که جذب و دفع نیروبرای ما وجود داشته باشد. شرکت‌های دولتی معمولاً پس از تشکیل به یک محمل تبدیل می‌شوند یعنی به عنوان یک واسطه برای انتقال کار به بیرون عمل می‌کنند ولی چون کار ما طراحی بود نمی‌توانستیم کار را تکه تکه کرده و به بیرون از شرکت ارجاع دهیم. و اصلاً دلیلی نداشت که ما فقط به علت وجود رابطه و استفاده از رانت دولتی کار را گرفته و به دیگران واگذار کنیم و خودمان به صورت یک چیز بی‌محتوا درآییم و فقط نقش رابطه را بازی کنیم.

از آنجا که می‌خواستیم این کار تا به آخرین سطح در ایران به انجام برسد ، هر نیرویی که می‌خواستیم ، بر اساس قرارداد خدمتی می‌گرفتیم. همچنین می‌دانستیم که عمدة هزینه ها دربخش اجرایی است و باید این قضیه را نهادینه کرد و به تدریج فرهنگ‌سازی نمود و گسترش داد .

با انتخاب این اصول ما کار را جلو بردیم هر چند در راستای کار تغییرات کمی در این اصل‌ها ایجاد شد ولی از آنجا که مدل انتخاب شده منطقی و حاصل تجربه‌ها بود کار به خوبی پیش می‌رفت .

+ در صورت امکان کمی دربارة ضرورت انجام این کار صحبت بفرمایید.

- آموزش و پرورش بزرگ‌ترین سازمان اجرایی کشور است . 000ر100ر1 معلم دارد. نزدیک‌ترین وزارتخانه به آموزش‌و‌پرورش ، وزارت بهداشت با 000ر250 نفر پرسنل است. در صورتی که آموزش و پرورش فقط 000ر000ر18 نفر دانش‌آموز و 000ر700 کلاس درس و 000ر130 آموزشگاه و 730 منطقه دارد که در واقع نقاط عملیاتی آموزش و پرورش می‌باشند. آموزش و پرورش در حقیقت یک کارخانه‌ی بزرگ انسان‌سازی است که دارای پیچیدگی‌های خاص خود است؛ نظیر جابه‌جایی مدرسه دانش‌آموزان ، نمرات و پرونده‌ها، تغییر نظام‌های آموزشی، تغییر مقررات و قوانین، نقل و انتقال، کارآیی ارزشیابی، تخصیص (کدام معلم به کدام مدرسه برود) و ... که نگهداری سوابق تمامی این مسایل به صورت دستی محال و فقط به وسیله‌ی رایانه امکان‌پذیر است.

شعار ما « استقرار مدیریت بر مبنای اطلاعات از طریق خودکارسازی اطلاعات» است. کلاً در آموزش 4 محور وجود دارد (دانش‌آموز، درس، نیروی انسانی فضا و تجهیزات) که هر 4 محور را از طریق پایگاه‌های رایانه‌ای پوشش داده‌ایم. از نقطه‌نظر کاری در آموزش‌و‌پرورش از سطح مدرسه تا سطح ستاد به صورت کاملاً غیر متمرکز تحت کنترل است هرچند برنامه‌ها و پشتیبانی متمرکز است.

روش‌ها و شیوه‌های متفاوتی داریم . یک روش خوشه‌بندی است که بر این اساس ما نقاط قوتی به دست آورده‌ایم. به علت اینکه در آن سمت کار خانواده‌ها قرار دارند نباید کار نقص پیدا کند و این مسأله کار ما را دشوارتر می‌سازد.

این قضیه ریشه دوانده و حسن آن این است که دیگر کسی نمی‌تواند آن را بعد از ریشه‌ای که دوانده جابه‌جا کند و هم‌اکنون نگرانی ما این است که اگر اتفاقاتی که می‌افتد را نتوانیم کنترل کنیم، در این صورت فاجعه به وجود می‌آید و این واقعاً چیزی است که ما را تحت فشار قرار داده است.

آموزش و پرورش، سالم‌ترین و منطقی‌ترین سازمانی است که در ایران وجود دارد. دلیلش هم بچه‌ها هستند . جریان دانش‌آموزی که دائماً از آموزش‌و‌پرورش می‌گذرد محیط یخ‌زدة اطرافش را گرم می‌کند. به همین خاطر آموزش‌و‌پرورش متفاوت است. بچه‌ها روی معلمان و مدیران خود تأثیر می‌گذارند، مدیران روی رؤسای مناطق و رؤسای مناطق روی استان و نهایتاً به ستاد می‌رسد.

در آموزش‌و‌پرورش اگر کاری جدی باشد ، انجام می‌شود و اگر نمایشی باشد امکان ندارد انجام شود .

شما هر کدام از 25 سیستم که به همراه زیر سیستم‌ها به 70 می‌رسد را در تعدادمدارس ضرب کنید تا ببینید چه مقدار کار اجرایی باید انجام شود. اولین کار در تهران یک سال طول کشید. من امیدم را از دست داده بودم و فکر می‌کردم اگر تهران که دارای تعداد زیادی متخصص است این مقدار طول بکشد، چگونه می‌توانیم این کار را در سطح ایران پیاده کنیم! در حالی که یک ماه بعد از سیستان و بلوچستان اتمام کار را اعلام نمودند.

یکی از نقاط کنترلی ما ، اطلاعاتی است که سیستم‌ها برای پایگاه می‌فرستند و هم‌اکنون اعتقاد من این است که کار هر چه دورتر می‌رود بهتر انجام می‌شود و به نظر من این یکی از معجزات فناوری اطلاعات است .

ما در آموزش‌و‌پرورش مناطقی داریم که شما شاید حتی اسم آن را هم نشنیده باشید و هنگامی که می‌گوییم که یک مدرک در آموزش‌و‌پرورش نیست که غیرمکانیزه باشد، معنی آن چیست ؟ یعنی همه جا تحت پوشش است.

حال ممکن است این سؤال پیش آید که آیا تمام مدارس ما رایانه دارند؟ باید به این نکته توجه کرد که کار به صورت بومی طراحی شده است. تمامی سیستم‌های ما حالت متمرکز و غیرمتمرکز دارند. در مورد مدارس فرض کنید این سیستم 60 روال مانند حضور و غیاب و ... را انجام می‌دهد ولی 4 روال آن خیلی مهم است : 1 - انتخاب واحد 2 - تهیة لیست دبیر 3- صدور کارنامه و 4- دفتر امتحانات . از این 60 تا ، آن سیستمی که در منطقه اجرا شده ،این 4 روال اصلی را انجام می‌دهد .این سیستم فرضاً می‌تواند 50 مدرسة فاقد رایانه را تحت پوشش قرار دهد. هر مدرسه که رایانه داشت دقیقاً اطلاعات پایه‌ای آن به منطقه منتقل می‌شود و حسن کار اینجا است که در صورتی که مدرسه‌ای دارای رایانه شود هیچ کار قبلی ندارد و فقط اطلاعات به رایانه‌اش وارد می‌شود .

حسن دوم کار ذخیرة اطلاعات توسط ستاد است . یعنی اگر رایانة مدرسه‌ای دچار اشکال شود ، تمام اطلاعات از طریق رایانة منطقه قابل بازیابی است. جدیدترین اطلاعات آموزش‌و‌پرورش به روز در ستاد وجود دارد.

ممکن است بپرسید که با این وضع مخابرات شما چگونه این ادعا را می‌کنید؟ ما مناطقی داریم که برق ندارند!

ما روش ارتباط اطلاعاتی را با روش مخابراتی Handshaking را شبیه‌سازی کرده‌ایم. مثلاً هم‌اکنون اطلاعات نیروی انسانی ما به روز است. اگر منطقه‌ای اطلاعات را برای ما ارسال نکند و خواست حقوق پرداخت کند، سیستم قفل می‌کند یعنی باید اطلاعات به سطح بالاتر منتقل شود تا اجازه‌ی امکان ادامه‌ی کار در سطح پایین‌تر وجود داشته باشد. البته اکنون اکثر ارتباطات به وسیله‌ی Modem است.

سؤال دیگر این است که بحث «E - Learning » چه ارتباطی به «MIS » دارد؟

آموزش‌و‌پرورش یک موجود چند لایه است . یک لایه ستاد دارد، یک لایه استان، یک لایه منطقه، یک لایه مدرسه و یک لایه کلاس. وظیفة نظام آموزشی این است که مطالب مناسب توسط استاد مناسب در فضای مناسب ارائه شود و تمام این لایه‌ها با یکدیگر در نقطة ارزشیابی که همان کلاس است، در ارتباطند. در حقیقت « E - Learning» مجبور به ارزشیابی است. این دو نقطه‌ی اتصال است که در حقیقت وارد حوزه‌ای می‌شوند که بر همین اساس مدل‌هایی در مالزی از جمله مبحث «Smart School » وجود دارد. یعنی روال‌هایی که در مدرسه اتفاق می‌افتد، مانند ارتباط با اولیاء ، امتحانات و ... یک بخش از مبحث است که به شکل‌های مختلف قابل ارائه است.

+ لطفاً در مورد ارتباط « E -Learning » با «MIS » بیشتر توضیح دهید.

- ما شعار جدیدی داریم که می‌گوییم دانش‌آموز پژوهنده ، سازمان یادگیرنده . ما می‌گوییم دانش‌آموز پژوهنده یک شعار است. به دلیل اینکه دانش‌آموز در سن دانش‌آموزی است، نیاز به هدایت دارد. این مطلب با نظام دانشگاهی و آموزش مستمر تفاوت دارد و در حقیقت یک نظام هدایتی است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. هرگاه این اتفاق برای دانش‌آموز بیافتد که نیاز به هدایت نداشته باشد، وارد نظام دانشگاهی شده، حتی اگر در سن 12 سالگی باشد. «MIS » ما از نظام هدایت تا تدارک منابع و ارائة مطالب می‌رود . حال نظام فراگیری دانش‌آموز خود مسألة دیگری است که نمی‌توان این دو را حداقل در آموزش‌و‌پرورش از هم جدا نمود. البته تا حدودی قابل تفکیک است . با توجه به این مسأله دانش‌آموز پژوهنده باید در یک نظام نوین تربیت شود . از طرف دیگر اگر این نظام کنار گذاشته شود ، مانند تمام کارهایی خواهد شد که تا به حال انجام داده‌ایم . به هر حال نقطة اتصال نظام یادگیرنده با دانش‌آموز پژوهنده در ارزشیابی است.

شمانمی‌توانید «E - Learning » را از نظام اجراییش جدا کنید . این مجموعه‌هایی هم که مطرح است مانند بحث «مدیریت کلاس» و «مدیریت مدرسه» جزئی از این مجموعه قرار می‌گیرد و صرفاً دو یا سه CD و E-Book نیست . بنابراین نظام اطلاعاتی ما اصلاً نظامی نیست که بگوییم «اطلاعات برای مدیریت» و در حقیقت چون از متن عملیات است ، این ارتباط امکان‌پذیر است.

همة کارها شامل برنامه‌ریزی عملیات و اجراء و ارزشیابی است و از بازخوردهای آن درمی‌یابیم که ممکن است در کلاس این اتفاق بیافتد ، گرچه این کلاس مجازی باشد در هر صورت نمی‌توانیم نقش هدایتی مدرسه را حذف کنیم.

+ آیا شما معتقدید که «E-Learning » باید در کنار کلاس مطرح شود و حالت تکمیلی داشته باشد؟

به نظر من این یک بحث بسیار فرعی است و چنانچه به عنوان یک اصل در آموزش‌و‌پرورش مطرح شود، می‌تواند بسیار خطرناک باشد . ما تجربة این کار را داریم ، یک شعاری سر می‌دهیم در صورتی که برای آن سیستمی طراحی نکرده‌ایم لذا این شعار می‌رود و نقاط مشکل آن درست بر ضد خود سیستم برمی‌گردد سپس دائماً فکر می‌کنیم قضیة جناحی است و به این دلیل مشکل ایجاد شده است.

ما در ابتدا یک ابزاری را طراحی کردیم. مثلاً ابزاری که بدون نیاز به تخصصی خاص، گزارشگیری می‌کند. ما یک سری ابزار مشترک در آموزش‌و‌پرورش طراحی کرده‌ایم که حتی در دورافتاده‌ترین جاها کاربرد دارد.

ما اطلاعات معلمین مدارس غیرانتفاعی را در اختیار نداریم، چون اکثراً با ضوابط آموزش و پرورش هماهنگی ندارند. البته کلاً 5 درصد مدارس کل کشور را مدارس غیرانتفاعی تشکیل می‌دهند. سیستم پرسنلی (دریافت و پرداخت حقوق) در واقع به همین سیستمی که اطلاعات را در مدارس می‌گیرد، متصل است و در این سیستم وضعیت کل نیروی انسانی را تحت پوشش قرار داده است. البته ما کتابی داریم تحت عنوان «آمار رسمی آموزش و پرورش» که از آن می‌توان استفاده‌های زیادی کرد. سیستم سعی می‌کند مثلاً جایی که نیاز به معلم دارد را مشخص کند و سیستم نیازهای واقعی را پیدا می‌کند.

شاخص‌های کل آموزش و پرورش به تفکیک منطقه را در یکCD منتشر و در اختیار همه قرار می‌دهیم که اطلاعاتی از قبیل تعداد دانش‌آموزان، نمرات دانش‌آموزان دختر و پسر در سطح کلان با توجه به هر درس خاص و هر دانش‌آموز را مقایسه می‌کند. این اطلاعات را هیچ شخص خاصی ایجاد نکرده، بلکه همان کارنامه‌هایی که به دانش‌آموزان داده می‌شود، باعث به روز رساندن اطلاعات می‌شود. زبان برنامه‌نویسی Database ما براساس C می‌باشد. ما خیلی از مسایلی را که DBMSها دنبال می‌کنند در آموزش و پرورش نیاز نداریم و براساس ویژگی‌هایی که نیاز داریم، این برنامه طراحی شده است.

سؤال این است که هم اکنون این سیستم چه نیازهایی برای تغییر دارد ؟ در حال حاضر چه سمت و سویی می‌گیرد ؟ در جهت سیستم‌های اتوماسیون چه برنامه‌ریزی کرده‌اید ؟ و برای به روز نگاه داشتن این تجهیزات چه فکری کرده‌اید؟

توسط این سیستم ، تمام ایران تحت پوشش است و کلاً یک سیستم عملیاتی است یعنی جمع‌آوری اطلاعات در آن واجب است.

از طرف دیگر این سیستم به مشکلات مهم و غامضی خاتمه داده است . به عنوان مثال ما هم‌اکنون با سازمان برنامه و بودجه بر سر تخصیص بودجة آموزش‌و‌پرورش هیچگونه مشکلی نداریم . این مجموعه در اختیار آنها نیز هست و ریز تمام اطلاعات در آن موجود است . چنانچه سازمانی را با این ابعاد (آموزش‌و‌پرورش) تصور کنید متوجه خواهید شد که اصولاً ما غیر از این راهی در اختیار نداشتیم .

اما آنچه که روی آن بسیار تأکید می‌کنم مسألة فراگیر بودن آن است. یعنی هنگامی که دیده می‌شود که تمام اطلاعات دانش آموزان سراسر ایران در این سیستم موجود است پی به کار عظیمی می‌بریم که روی این سیستم انجام پذیرفته است . در حقیقت اصل کار ، توسعه و روش‌های توسعه بوده است.

+ به نظر می‌رسد که نگرش سیستمی در مورد این سیستم خوب بوده و بخش اجرایی این سیستم نیز به خوبی اجرا و توزیع شده است.

در حال حاضر صحبت این است که «Plat Form » جدید با حرف‌های جدید تکنولوژی خودش را وفق دهد.

- توجه دارید که «Plat Form »جدید باید توسط یک گروه انجام شود ، در صورتی که این سیستم در سراسر ایران اجرا شده است . هم‌اکنون ما در یک قدمی این فرم‌بندی جدید هستیم.

- یک زمانی ما می‌گوییم که می‌خواهیم این تکنولوژی را اجرا کنیم ولی هنگامی که تمام مدارس کشور ما در این سیستم موجود هستند به این معنی است که تکنولوژی به تمام مدارس وارد شده است و سال‌هاست که از آن استفاده می‌شود، یعنی تمام کارها توسط کامپیوتر انجام می‌شود و جالب اینجاست که خود پرسنل آموزش‌و‌پرورش این کار را انجام می‌دهند نه نیروی متخصص رایانه. چون اصلاً تا این حد نیروی متخصص وجود ندارد؛ خصوصاً در نقاط دورافتاده‌ی کشور.

- بنابراین ویژگی کار آموزش‌و‌پرورش در نرم‌افزار نیست بلکه در شیوه‌های به کار گرفته شده برای اجرای آن است و ما اکنون به راحتی می‌توانیم «Plat Form » را عوض کنیم و توسعه بدهیم. مثلاً بگوییم نگارش 5.1 که موجود بوده، تبدیل به 5.2 شده، روال‌ها همان روال‌هاست. فقط تغییراتی جزئی مشاهده می‌شود.

+ ممکن است توضیح دهید که آیا این بودجه‌ها که بابت این طرح‌های جدید گرفته شده با این سیستم سازگاری دارد یا نه؟

- در این قسمت باید مقداری به بخش خصوصی پرداخت ، بلایی را که بخش دولتی بر سر بخش خصوصی می‌آورد ، باید در داستان‌ها نوشت چرا که آنها را عملاً در موقعیتی قرار می‌دهند که قادر به اجرای مسأله نیستند زیرا اجرای مسأله داخل سازمان است نه خارج آن . یک سیستم یک موجود زنده است نه یک کالا مانند یخچال. هنگامی که نرم‌افزار وارد می‌کنیم نشاء درختی را کاشته‌ایم که نیازمند مراقبت است، تولید و طراحی، یک کار مداوم است و شما پس از تولید باید تصحیح کنید و مرتباً ارتقاء دهید.

در عصر آینده ، نیروی انسانی حرف آخر را می‌زند و نیروی انسانی همان کسی است که در حال حاضر از این سیستم استفاده می‌کند و آن را توسعه می‌دهد نه کسی که بسته‌ی نرم‌افزاری جهت فروش تولید می‌کند.

متأسفانه ما کار طراحی را در ایران کار یک‌بار مصرف می‌بینیم . چه چیزی می‌تواند در دنیا حرف آخر را اول بزند؟ هنگامی که شما کاری انجام می‌دهی باید بازخورد آن را دریافت کنی. در صورتی که دائماً متدلوژی را مطرح می‌کنند. در کشورهای خارجی بر اساس متدلوژی کار می‌شود به این دلیل که سیستم بازخوردها را دریافت کرده، ‌سیستم موجود، خوب و دارای کارایی بالا می‌باشد؛ حال اگر این نظام مکانیزه شود، خوب عمل می‌کند ولی درایران اصلاً نظام وجود ندارد.

جذب این فرهنگ تدریجی است و شما یک شبه نمی‌توانید با یک بخشنامه این موضوع را پیاده کنید چرا که عملی نخواهد شد.

برداشت مدیریت ما از فناوری اطلاعات برداشت ابزاری و کالایی است. هنگامی که به چیزی فکر می‌کنیم باید تمام جوانب را در نظر بگیریم. حداقل وقتی که ما در آموزش و پرورش کار را شروع کردیم، گفتیم اینجا مانند کشورهای پیشرفته امکانات نداریم. مثلاً در بعضی روستاها مخابرات نداریم. به همین جهت روال‌ها و طراحی‌ها را طوری انجام دادیم که این ضعف‌ها را تحت پوشش قرار دهد. اینجا اگر سیستمی شکست بخورد، طراح آن مسؤول است. بحث اصلی این است که ما نمی‌دانیم توسعه‌ی فناوری اطلاعات یعنی چه؟ و در عین حال به این دام افتاده‌ایم. من همین جا اعلام می‌کنم که خوش‌فکر‌ترین ومنطقی‌ترین مدیران کشور در آموزش و پرورش هستند و دلیل آن رویارویی با خانواده‌ها است. اما تا زمانی که تفکر مملکت این است که یک کار در سیستم یک کالاست، فرض کنید کلی بسته‌ی نرم‌افزاری هم می‌گیریم و همه‌ی اینها را هم به یک سری کتاب در کتابخانه تبدیل کردیم ! در حالی که اینها باید اجرا شود. آخرش هم می‌گویند ما فرهنگش را نداریم !!

ما پول داریم، نیروی انسانی داریم، باهوش هستیم و حتی مدیران قوی در اختیار داریم اما نظام نداریم. حتی مدیران بسیار قوی چون نظامی که آنها را هماهنگ و همسو کند وجود ندارد، بیشتر یکدیگر را تضعیف می‌کنند. در ریاضی اصلی داریم که برآیند مجموعه‌ی بی‌نهایت بردار مختلف‌الجهت صفر است. زیرا یکی دیگری را خنثی می‌کند. حال اگر بردارها بزرگتر و قوی‌تر باشند، فاجعه بزرگتر است. برای تخصیص امکانات بهینه باید نظام داشته باشیم. هدف از فناوری اطلاعات، افزایش نظم و آگاهی است.

من توصیه می‌کنم به جای ICT بگوییم ICTE. چون برق هم نیاز رایانه‌ها می‌باشد، در نهایت من با لغت C در این کلمه مخالفم.

به نظر من جامعة اطلاعاتی جامعه‌ای است که نظم را بر بنیان آگاهی استوار می‌کند و این بدان معناست که ما نظامی داریم که گوش شنوایی دارد. ما در ابتدا یک نظمی را در نظر می‌گیریم که ارزشیابی می‌کند و متوجه می‌شود که مشکل داریم، گوش شنوایی باید باشد تا ضوابطمان را تغییر دهیم. یعنی می‌اندیشیم، پدیده را می‌شناسیم، طراحی می‌کنیم، به اجرا در می‌آوریم، حاصل اجرا را ارزشیابی می‌کنیم، بازخورد اطلاعاتی را به اندیشه‌مان می‌دهیم، شناختمان را کامل‌تر می‌کنیم، شناخت کامل‌تر طراحی دقیق‌تر به وجود می‌آورد، طراحی بهتر اجرا را روان می‌کند و اجرای روان در نهایت به خودکار سازی می‌رسد . یعنی تا آناتومی پدیده شناخته نشود ، نمی‌توان خودکارسازی نمود . فناوری اطلاعات چیزی جز ابزار توانمند‌سازی ذهن نیست و درست مانند اندیشه عمل می‌کند.

اگر این را بپذیریم که فناوری اطلاعات ابزاری است که اندیشه را دگرگون می‌کند، چون آموزش هم بر مبنای اندیشه است بنابراین این دو باهم رابطة تنگاتنگی خواهند داشت. فناوری اطلاعات در آموزش به عنوان یک ورودی می‌باشد. البته باید توجه داشته باشیم که دراین مبحث هم ورودی و هم خروجی دانایی هستند.

نگرانی من از این جهت است که فناوری اطلاعات را تا سطح سیم‌کشی پایین آورند! مطرح می‌کنند که اتوماسیون و MIS اصلاً جزو فناوری اطلاعات نیست و به عقیدة من این یک ظلم به دانش بشری است. ما باید در ابتدا فناوری اطلاعات را تعریف کنیم. آیا می‌پذیریم که این ابزار توسعه است؟ آیا می‌پذیریم که توسعه تعامل بین تئوری و عمل است؟ آیا می‌پذیریم که این تعامل فقط یک ارتباط است تا اندیشه ارتقاء پیدا نماید و مدل درست کند و به اجرا تحویل داده و بازخوردش را بگیرد؟ این کار فقط با فناوری اطلاعات امکان‌پذیر است. اتوماسیون، MIS و ... . اینها اجزای مشخص این پدیده هستند. به نظر من جامعه‌ی اطلاعاتی، جامعه‌ای است که در آن نظم بر بنیان آگاهی است. برای اینکه این اصل تحقق یابد، جامعه باید چشم بینا و گوش شنوا داشته باشد و عقل توانمند و اجرای روان داشته باشد.

+ ممکن است کمی بیشتر دربارة فعالیت‌های شرکت پژوهش و ساختار آن توضیح دهید؟

- شرکت «پژوهش» به عنوان شرکت ناظر و مشاور در طرح و توسعه‌ی فناوری اطلاعات در آموزش‌و‌پرورش انتخاب شده است. ما یک شورای فن‌آوری اطلاعات داریم که آقای حاجی ریاست آن را به عهده دارند و تمام معاونین نیز در آن عضویت دارند. آقای مهندس علاقه‌مندان که رییس مجمع شرکت هم هستند و از بنیانگذاران این شرکت و رییس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی درسی می‌باشند - که مجری این طرح هستند (طرح توسعه‌ی فناوری اطلاعات) - ایشان معاون وزیر و رییس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی هستند.

سه بحث عمده در پروژه مطرح بود :

یکی بحث توسعة شبکة رشد، که مدیر پروژة آن آقای محرابی بودند . یکی آموزش معلمان که ما در هر طرح کلی که برسیم به آن نیازمندیم و مدیر پروژه، آقای نویدادهم بودند و یکی هم بحثٍ محتوا که آقای درافشان مدیریت این پروژه را در اختیار داشتند. همچنین ایشان مدیرکل تألیف کتب درسی هستند.

ما یک طرح ادراکی را تهیه کرده‌ایم و از طرف شورا تأیید شده است که در حقیقت طرح توسعه‌ی فناوری اطلاعات در آموزش‌و‌پرورش را بتوان بر اساس آن اجرا کرد.

تمام مدارس ما اکنون با مقوله فناوری اطلاعات آشنا هستند و در سطح آموزش در این زمینه فعال هستند. فارغ‌التحصیلان دوره‌ی کار و دانش و فنی حرفه‌ای چون مسایل کاربردی را می‌آموزند، سریع وارد بازار کار می‌شوند.

ما کار آیندة آموزش‌و‌پرورش را از کار گذشتة آن جدا نمی‌بینیم. فناوری اطلاعات در آموزش و پرورش سه کاربرد دارد، یکی خود آموزش «IT» یکی بحث کاربرد «IT » در سیستم‌های اطلاعاتی آموزش و پرورش و سوم آموزش بر مبنای رایانه و «IT » که در این قضیه بر اساس مدل مشخص باید قبل از پرداختن به اجرا باید محتوای آن را تهیه نماییم.

خود تهیة محتوا شامل چهار مفهوم است :

1- تعیین اهداف رفتاری 2- نحوة ارزشیابی آن 3- Learning Teaching Material 4- روش‌های اجرا. که از بین این چهار مفهوم ، مفاهیم 1 و 2 از اهمیت بیشتری برخوردارند.

س- در آموزش‌و‌پرورش شما در گذشته بحث ارزیابی را داشتید ، در روش‌های جدید آموزشی چه راهکارهایی دارید؟

پ - چنانچه بخواهیم آموزش را بر «IT » مبتنی نماییم و در عین حال نخواهیم آموزش‌و‌پرورش را رها کنیم ، راهی نداریم جز اینکه هدف‌های آموزشی و روش‌های ارزش‌یابی را مستقل از چگونگی اجرا خودمان تهیه کنیم. ما در ابتدا باید روش‌های تولید را مشخص کنیم، سپس روش‌های ارزش‌یابی آن را ارایه کنیم. این نقطة کلیدی «E-Learning »است. پس از این کار می‌توانیم به تعداد دانش‌آموزانمان روش اجرایی بنویسیم . به عبارت دیگر قبل از «How » باید به «What » بیندیشیم. پس در واقع ابتدا باید خروجی را تعیین کنیم. ولی خروجی فقط هدف‌گذاری نیست، بلکه شیوه‌ی ارزش‌یابی نیز هست. زیرا هدفی را که نتوان ارزش‌یابی کرد، هدف نیست بلکه آرزوست.

س - آیا منظورتان این است که سیستم را طوری طراحی می‌کنید که بر اساس شخصیت و فرهنگ مخاطب به اهداف ما برسد و ما فقط نقطه‌های مشخص را اندازه‌گیری و ارزیابی می‌کنیم؟

پ - دررابطه با اهداف ما وظیفة اجرایی داریم در حالی که در رابطه با روش‌ها وظیفة ما راهنمایی و حمایت بخش خصوصی است . در رابطه با روش‌ها درست است که ما باید بر طبق شخصیت افراد رفتار کنیم ولی واقعاً بسیار متنوع و گسترده است. روانشناسان شخصیت افراد را به 9 گروه تقسیم کرده‌اند از قبیل Visual و ... یعنی لازم نیست ما یک میلیون نوع روش بدهیم بلکه دانش بشری به این رسیده است که با ارائة 8 یا 9 روش تقریباً تمام دانش‌آموزان را پوشش داده‌ایم .

س - من به این مطلب فکر می‌کنم که چنانچه قرار است روستاها را نیز پوشش دهیم، منصفانه نیست بچه‌ای که در شهر دارای همه گونه امکانات است با یک بچة روستایی در یک مقطع به یک نحو سنجش شوند . در حقیقت آموزش‌و‌پرورش با این سیستم در حال حاضر منصفانه عمل نمی‌کند. آیا هنگامی که بحث «E-Learning » پیش آید می‌تواند این مطلب را ایده‌آل نماید؟

پ- خیر، چطور می‌تواند؟ ایده‌آل چیست؟ چگونه هر کس بستگی به ویژگی‌های خودش در هر زمان و هر مکان بیاموزد؟

س- از استاد خودش. از استادی که خود انتخاب کرده . اکنون که جامعه گسترده شده، ما این مشکل را داریم. فرض کنید در گذشتة ایام ، یک آدم دانشمندی در یک جامعة کوچک حضور داشته. افراد با توجه به زمانی که خود تعیین می‌کردند می‌توانستند در محضر وی آموزش ببینند و می‌دانید که علم هم آن موقع عمیق‌تر بود.

پ- ما باید از خروجی شروع کنیم. آموزش‌و‌پرورش ما شبیه یک باغ آفت‌زده است! بحث این است که آفت از بین برود ، به دنبال محصول مشترک هم نیستیم، بلکه وظیفه‌ی ما است که آفت را از بین ببریم چون درخت است که میوه می‌دهد نه باغبان. معلم هدایت‌گر و آموزش‌دهنده و تخصیص‌دهنده‌ی منابع است. در آموزش و ‌پرورش دو نظام موجود است؛ نظام فراگیری که به عهده‌ی دانش‌آموز است و نظام هدایت که کل نظام مسؤول آن است.

ابتدا باید هدف‌گذاری نمود و سپس معیارهای ارزشیابی هدف را مشخص نمود که این قسمت وظیفه‌ی اصلی آموزش‌و‌پرورش است در حالی که چگونگی به هدف رسیدن وظیفه‌ی تدارکاتی آموزش‌و‌پرورش است .

رابطه‌ی آموزش‌و‌پرورش با دانش‌آموز یک رابطة تولیدی و خدماتی نیست بلکه رابطه‌ی جنین با مادر است . یعنی تا مدتی باید پرورش یابد و زودتر از یک زمان خاص قابل جداشدن نیست.

س- به نظر من اگر آموزش‌و‌پرورش مراحل پرورشی خود را بررسی کند متوجه می‌شود که باید به بچه‌ها کار گروهی را یادبدهد.

پ- وقتی می‌گوییم کار گروهی یعنی استفادة یک نفر از گروه ، چون یادگیری محصول خود فرد است. امروزه شعار آموزش‌و‌پرورش این است : یادگیری برای زیستن، یادگیریبرای با هم زیستن و یادگیری برای عمل‌کردن. آموزش‌و‌پرورش وظیفة تعیین اهداف را دارد و اینکه یک فرد چگونه بداند که به هدف رسیده است مرحلة بعدی می‌باشد. هدف باید علامت داشته باشد ، باید مشخص باشد. ارزشیابی یعنی مشخص‌کردن هدف در آموزش. ما هرگز نمی‌گوییم که مسیر شما برای رسیدن به هدف چیست؟ ما می‌گوییم که شما این ابزار و امکانات را در اختیار دارید، ما هم راه رفتن را به شما یاد می‌دهیم، شما خودتان راه را پیدا کنید.

س- دانشجویان ما هم به این حد نرسیده‌اند ! اینطور نیست؟

پ- باید یک گروه متخصص آموزشی که هدف را می‌شناسند با توجه به هدف‌هایی که دنیا دارد هدف‌گذاری نمایند ولی قبل از این هدف‌گذاری باید مشخص نمود که فرد هنگامی که به هدف رسید چگونه باید خود را بیازماید ؟ این قسمت کار آموزش‌و‌پرورش است ولی شیوة رسیدن به آن کار بخش خصوصی است .

س- متأسفانه بچه‌ها عملاً روی سؤال و جواب‌ها و ارزیابی‌ها تمرکز می‌کنند ولی روش‌هایی که باید به آن برسند را در نظر نمی‌گیرند و به همین خاطر ما شاگرد اول را استخدام می‌کنیم ولی هیچ کاربردی برای ما در صنعت ندارد . یعنی اهداف را دیده‌ایم، طرف هم 20 گرفته است ولی مانند ماهی پرورشی هستند ، خود را به اهداف رسانده‌اند ولی در صنعت کارآیی لازم را ندارند.

پ- علت این است که ما هدف‌ها و معیار سنجش را اشتباه گذاشته‌ایم . به عنوان مثال چنانچه بخواهیم رابطة ارتباط گروهی دانش‌آموز با دیگران را بخواهیم اندازه‌گیری کنیم باید فکر کنیم که این رابطه را چگونه می‌توان اندازه‌گیری نمود . ما از دانش‌آموزان حفظ مطالب را خواستیم، آنها هم بر همان اساس عمل می‌کنند. ما باید در هدف‌های نرم‌افزاری موجود و روش‌های ارزشیابی شک کنیم. بحث این است که اگر هدف‌ها این باشد چنانچه 1000 CD هم برای آن تولید کنیم هیچ سودی ندارد. معنی تحول این است و ارتباطی به سیم‌کشی و نرم‌افزار ندارد.

س- پس دقیقاً ما باید فکر را عوض کنیم، آیا در آموزش و ‌پرورش همه به این مطلب رسیده‌اند؟

پ- کسانی که نقطة کلیدی این مطلب هستند، رسیده‌اند، دیگران هم فقط در امکان انجام

آن تردید دارند ولی در تحول فکری هیچ کس تردید ندارد.

س- به عبارت دیگر ما هم‌اکنون شاید مشکل «E-Learning » نداشته‌باشیم و مشکل اصلی این است که باید ابتدا فکرمان را عوض کنیم.

پ- من معتقد نیستم که برای این کار باید ابتدا فکر را عوض کنیم. به همین دلیل ما در طرح ادراکی دو نظام در نظر گرفتیم یکی نظام اداری مربوط به آموزش‌و‌پرورش و دیگری نظام فراگیری مربوط به دانش‌آموز. دلیلی که هنوز من با انرژی به پیگیری این موضوع می‌پردازم، فقط دانش‌آموزان هستند.

س - آیا در حال حاضر سازکارهای موجود در سطح کلان مملکت و آموزش‌و‌پرورش به این سمت حرکت می‌کنند؟

پ - می‌تواندبه این سمت باشد و به طور کلی یک توافق عمومی وجود دارد.

  • ۸۴/۰۲/۱۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">